دستمو جلو چشمای گرد شده ترانه تکون دادم.حس کردم الان چشماش میپره بیرون، هووووی … چرا اینجوری زل زدی بهم ؟ اینی که گفتی شوخی بود دیگه نه ؟ گردنمو چرخوندمو گفتم: نه … مگه من باهات شوخی دارم ؟ گوشای من درازه؟ از رو تخت بلند شدمو جلو پنجره بزرگ اتاقم ایستادم .
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " نایس رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد! - پشتیبانی وبسایت گروه فریا
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.