نایس رمان
دانلود رمان جدید
دانلود رمان آخرین شعله عشق از پریسا غفاری
خلاصه کتاب
ما را دنبال کنید با داستان زندگی دختر جوانی به نام ترلان که تحت کفالت دایی و زن دایی اش است سالیان دراز به همراه خواهرش، به دلیل برخی ابهامات و سختی ها قصد جدایی می کند و نخواسته درگیر بازی مردی می شود که مدتهاست با هذفی خاص او را تحت نظر دارد، سه کلمه کلیدی در این رمان ایثار، عشق و تنهایی است و با ما همراه باشید …
دانلود رمان یک زن وقتی از نیلوفر قائمی فر
خلاصه کتاب
چشمم رو تابلوی اسمش خشک شده بود باورم نمی شد تقدیر بامن این کارو کرده باشه! باید برم یا بمونم ادامه بدم به خاطر..... به خاطربچه ام! بند دلم پاره شد.......بچه ی من ؟! الان داره چیکارمیکنه؟؟!...باورم نمی شه قرار برم پیشش،حتی خاله نیکول نذاشت ببینمش وبردش..خدایا جواب دلتنگی هامو داری میدی ممنون.....ممنون دستام چه قدر می لرزه ..به دستام که از شدت سرما نوک انگشتام گزگز میکرد نگاه کردم.انگشتای باریک وضعیفم سرخ بودن،دارم میرم پیشش ....قلبم هری ریخت ...تمومه صحنه های زندگیم اومد جلوی چشمم،اون روزی که کنار گوشم گفت:
دانلود رمان چشمان طوسی از مرضیه .ا.ا
خلاصه کتاب
شیوا دختری ٢٣ ساله که در رشته زبان انگلیسی درس میخواند به دلیل کسب نمرات بسیار عالی از کانادا برای او بورسیه می اید و در همین حین اتفاقاتی درخانواده اش می افتد ومیفهمد پدر و مادرش قصد کشتن اورا دارند و بهمراه پسری که خود را دوست خانوادگی خانواده واقعی شیوا می نامد به کانادا میرود پدر شیوا پلیس است و روی یک پرونده قاچاق اعضای بدن کار میکند تا اینکه یک روز قاچاقچی ها
دانلود رمان پرسه در شب از کنت منت کریستو
خلاصه کتاب
این همیشه عشق نیست که میتونه سر آغاز یه داستان باشه یه انتقام هم میتونه انتقامی که سالهاست منتظرشه یه گروه خلاف کار که کارشون قاچاق مواد مخدره و یه جورایی هم دنبال انتقام از یه شخصیه دوتا پلیس شر و شیطون که عاشق هیجان و بزن بزنن مسئولیت این پرونده رو به عهده میگیر ولی از قضا انتقام…. بعد از پنج دقیقه گرفتمش هر دوتامون وسط خونه و نفس نفس میزدیم با همون لحن گفتم: دی.دی.بلا.خره.گرف.تمت بلند شدم رفتم تو آشپز خونه تا آب یخ بیارم لیوان رو برداشتم و پر از آب کردم داشتم بر میگشتم که چشمم افتاد به صبحونه ماهان رو بعدا هم میتونم حسابش رو برسم فعلا گشنمه افتادم به جون صبحونه ساله سرگرد دایره ۵۲ خیل خب بزارین خودمو معرفی کنم بعدا دغدغه نشه براتون بنده آرمین خرسند هستم جنایی سالشه سرگرده ولی
دانلود رمان عشق و مردانگی از عطیه شکری
خلاصه کتاب
دختری که قربانی شده ی دست افکار پوچ است. مردی که پدر نیست ولی پدرانه خرج می کند در حقش و پدری که پدریش را فدای خودخواهیش کرده... عشق و مردانگی -عطیه شکری "ترانه" وای اعصابم خورد شد این نقشه هم که ماشالله تمومی نداره. مداد و محکم پرتاب کردم که صاف افتاد توی سطل آشغال اتاق کارم. دستام با ذوق بهم کوبیدم و گفتم: ایول ضربه ! مثله این دیوونه ها داشتم برای خودم می خندیدم که در با ضرب باز شد و هیکل قناص تارا تو چهار چوب در نمایان شد. ولی خودمونیما هیکلش همچین هم قناص نیست! چشمام و تو کاسه اش چرخوندم و گفتم: ای بر خرمگس معرکه لعنت، بنال باز چی می خوای ؟! تارا:هوی بی ادب این چه وضع معاشرت با یه خانوم متشخصه ؟! اومد توی اتاق و روی یکی از مبلای راحتی اتاقم نشست. _پاشو خودت و جمع و جور کن دختر، حالا چیکار داری زود باش بگو بعد هم شرت و کم کن که کار دارم! یه پوزخند مهمون لباش کرد و دستش و به حالت مسخره ای تو هوا بالا و پایین کرد و گفت: ظاهر ا مشخصه که چقدر هم کار داری؛ اومدم تا قرار امروز بعد از ظهر رو بهت یادآوری کنم! _کدوم قرار ببخشیدا ولی من با غریبه ها نمیرم سر قرار، مامانم گفته می دزدنت! دهنش اندازه ی غار باز مونده بود و زل زده بود بهم، ادامه دادم:
دانلود رمان دنیا پس از دنیا از moon shine
خلاصه کتاب
کابوس تموم لحظه هام شده بود ..تاریکی وترس .فقط صدای التماسهامو میشنیدم وچشمای به خون نشسته ء اون مردوکه هر لحظه به هم نزدیک ونزدیکتر می شد. فقط التماس می کردم... _ترو خدا ....بهم رحم کن ...من که کاری نکردم .....،با آبروم بازی نکن ،تورو به قران قسم ....بی آبرروم نکن....واون هر لحظه نزدیک و نزدیکتر می شد و قلب من از شدت ترس واضطراب داشت از تو سینم در میومد.خیس عرق شده بودم. ...خدایا کمکم کن ...کمکم کن ،نجاتم بده..... نذار اون چیزی که می خواد بشه.اون نزدیکتر می شدومن توی آتیش می سوختم وداد می زدم خدا یا کمکم کن/از خواب پریدم ....دوباره همون کابوس همیشگیِ تموم نشدنی ......با اینکه بهتر شده بودم ولی هنوز بدنم خوردوخاکشیر بود .دوباره ذهنم رفت به اون روز...چشمامو باز کردم... توی یه اطاق دوازده متری،... روی یه تخت زهوار در رفته ام که از صدای جیرجیرش گوشام کر میشد.....هنوز سرگیجه دارم ....خدایا من کجام ؟؟؟ لحظهءآخرو یادم میادکه داشتم از دانشگاه بر می گشتم خونه .هوا تازه تاریک شده بودوحول وحوش 7 شب بود .یه نفر که به ماشینش تکیه داده بود صدام کرد؛ _خانم ....خانم ....جلوتر رفتم... توی تاریکی صورتشو نمی دیدم ولی هیکل درشت وقد بلندش اونقدر تو چشم بود که ناخودآگاه یه اضطراب بدوجودمو گرفت.تو فاصله ای که بهش برسم جلوتر اومد وگفت؛ _مریم خانم شمائید؟
دانلود رمان احساس آرام از مستانه بانو
خلاصه کتاب
یادت است خوب من همینجا در همین نقطه دنیا میان درختان بهاری رفتی و امید دادی به آمدنت و حالا من تنها درست در همان نقطه دنیا میان درختان خزان زده چشم به راه توام! #راسن_برزخی آقا سعید همانطور که آب اضعافی دستانر را می گرفت از دستشویی بیرون آمد و گفت: _ شیرین بابایی کجایی ؟! شعیرین سعرر را از روی کتاب بلند کرد و رو به سعمت در اتاقر با صدای بلندی که پدرر بشنود گفت: _ من اینجام بابایی، تو اتاقم دارم درس می خونم. آقا سعید راه آشپزخانه را در پیر گرفت و وقتی به در آشپزخانه رسید
دانلود رمان محفل اسرارآمیز- قدرت از اسمیت
خلاصه کتاب
یه سورپریز کوچولو برات دارم » : فی گفت چشمهاي سبز دایانا غرق در اشک بودند . هنوز در شوك حادثه امشب بود و هنگامی که به فی خیره شد، چهره اش گرفته بود . خب قرار بود اتفاقات بدتري هم رخ بدهد . حالا که این اتفاق بالاخره قرار بود، رخ دهد، کسی احساس عجیبی از آزادي داشت . دیگر لزومی به مخفی کاري، دروغ و طفره رفتن نبود . بالاخره کابوسشپیش رویش قرار گرفته بود . چشمهاي طلایی اش با آتش « فکر کنم قبلا باید بهت می گفتم اما نمیخواستم ناراحتت کنم » : فی داشت می گفت سرکشی که درونش شعله ور بود، برق می زد . آدام نیز احمق نبود؛ با نگاهی از کسی به فی فوراً متوجه موضوع شد . به سرعت بازوي دایانا را گرفت . « هرموضوعی هم که باشه، می تونیم بذاریمش واسه بعد . کسی هم باید بره یه سري به مادرش بزنه » : آدام گفت فی «. نه، نمیشه بمونه واسه بعد . وقتشه که دایانا هم بفهمه چجوري آدمایی دورشو گرفتن » : فی میان حرف او پرید برگشت تا با دایانا روبرو شود؛ پوست سفیدش در برابر موهاي سیاهش که به تیرگی ظلمت شب بودند، می درخشید . رو افرادي که انتخابشون کردي؛ دوست جون جونیت و این پسره . آقاي آدام پاك که امکان نداره » : به دخترخاله اش گفت اشتباهی ازش سر بزنه . می خواي بدونی که چرا نتونستی رهبر بشی؟ می خواي بدونی که واقعاً چقدر ساده لوح « ؟ هستی
ورود کاربران

لیست مترجمین
Translation - List
درباره سایت
دانلود کتاب رمان های جدید ایرانی و خارجی
آخرین نظرات
  • Pariiiسلام. از پارت ۲۰۱ رمان برزخ سرد میشه تا حدود ۱۰۰ پارت نیست. بعد از پارت ۳۰۱ دوبا...
  • adminسلام از بخش تماس با ما به آیدی نوشته شده پیام بدین...
  • samiehسلام من مبلغ رو پرداخت کردم و کسر شد ولی دانلود نمیشه؟!...
  • adminلطفا به آیدی نوشته شده در صفحه تماس با ما پیام بدید...
  • نصیریمن فایلو خریداری کردم ولی لینک مشکل داره...
  • ناشناسعالیییییی...
  • بهارخیلی رمان قشنگیه حیف که رمان دیگه ای از این نویسنده پیدا نکردم...
  • ناشناسخیلی مزخرف بود خانم یه ذره با حوصله ،یه ذره دقیق این چیه آخر نتونستم سنون بفهمم...
  • نگیناسم جلد دوم چیه؟...
  • Shimaخوشم اومد از قصه‌هاش.ممنون...
ابر برچسب ها
شبکه های اجتماعی
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " نایس رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد! - پشتیبانی وبسایت گروه فریا
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.