نایس رمان
دانلود رمان جدید
دانلود رمان سه سوت از بهاره شریفی
خلاصه کتاب
با صدای سوت خانم سهیلی توپ و ول کردم … همراه صدای برخورد توپ به‬ زمین بقیه توپ ها هم رها شدن! صدای ناله بچه ها با صدای تپ و تپ توپها‬ که می خورد به زمین قاطی شده بود و توی سالن اکو می شد! انگار خانم‬ سهیلی می خواست همین جلسه اولی زهر چشم بگیره تا بقیه ترم حساب کار‬ دستمون بیاد! تمام عضالتم گرفته بود … بچه ها عرق ریزون به سمت رخت کن‬ ها می رفتن و چند نفری هم که قرار بود توپارو جمع می کردن.! دیگه واقعا کسی حال و حوصله حرف زدن هم نداشت …اصلا فکرشم نمی کردم واحد بسکتبال این همه داغون باشه!
دانلود رمان مترسک تهی قلبم از مهدیه رزازپور
خلاصه کتاب
بهم پشت کرد و رفت … مات زده به رفتنش نگاه می کردم … می خواستم برم دنبالش اما پاهام انگار به زمین چسبیده بودن و توان حرکت نداشتم … می خواستم صداش کنم اما لب ها خشک شده بودند و تکون نمیخوردن … غرور و قلبم رو له کرد و رفت … گفت: حیله گرم و فقط باهات بازی کردم …  گفت: دوستت ندارم … روی نیمکت ولو شدم … اگه راست می گفت پس چرا صداش لرزش داشت؟ حتما یه دلیلی پشت این حرف ها و رفتارش هست … لنز گذاشته بود و اون چشم های خوش رنگ عسلیش رو پشت سیاهی پنهان کرده بود!
دانلود رمان بن بست مهربانی از شکوفه شهبال
خلاصه کتاب
با نزدیک شدن صدای آژیر آمبولانس، دخترجوان به سرافتاده بر زمینی که دورش را دایره ای خونین که هرلحظه شعاعش بزرگ و بزرگ تر می شود، می شود، را ببیند! آرمیتا با دیدن چهره غرق در خون مردجوان، آخرین توانش را از دست داد و بر زمین افتاد…. جمعه نزدیک ظهر بود، آرمین غرغرکنان به آشپزخانه آمد و یکی از صندلی ها رو عقب کشید و رو به روی شهناز که مشغول پاک کردن بود. سبزی خوردن بود، نشست
دانلود رمان زلزله مخرب از شاهتوت
خلاصه کتاب
با دیدن سونا لبخندی روی لبم نشست . مامان درست پشت سرش قرار داشت . دستم و بالا بردم و تکون دادم . به سرعت قدم هام افزودم تا به طرفشون برم . اونا هم همین کار و تکرار کردن . نگاهم بین صورت مامان و سونا می چرخید … چقدر توی این چند ماه دلتنگشون بودم . فقط چند ماه دوری …
همین پنج ماه پیش توی ترکیه باهاشون دیدار داشتم و حالا با کمی فاصله تو تهران دیدار بعدی رو ترتیب داده بودیم . با برخورد چیزی به دست راستم نگاهم و از صورت اونا گرفتم و به چشمای مشکی پیش روم دوختم .درست مثل اینکه ماشینی از روی دستم رد شده باشه . احساس کردم استخوان های بدنم درد می کنه
دانلود رمان جاده ای تو دل از زهرا عبدی (دلربا)
خلاصه کتاب
نزدیک به دو روز در حال تحقیق بیشتر راجب پرونده ای تیام حسینی بودم .. طوری که صدای خانوادم در اومده بود… نه خوابی داشتم نه خوراک ،تمام هدفم روی این پرونده بود. مادر وارد اتاقم شد با صدای عصبی گفت: ای که بگم از دستت تو من چی بشم! من: کفر نگو مادر خدا نکنه. مادر لیوان آب پرتقال رو روی میزم گذاشت و گفت:
دانلود رمان هدیه خداوند از Mahsaaa
خلاصه کتاب
من مرسانا بزرگمهر هستم 25 سالمه، پلیسم یعنی سروان هستم؛ موهام مثه مهیارخرمایی رنگه، چشمام عسلیه، بینی قلمی و لبام رو نمیگم پررو میشین، مهیار هم قلمه یعنی من و مهیار دوقلو هستیم و تنها فرقی که بینمونه اینه چشمای من عسلیه ولی چشمای مهیار آبیه، چشماش مثه چشمای مامانمه ولی چشمای من شبیه چشمای بابامه و همچنین بابامم مثه خودم پلیسه و سرهنگه الان همآمر یکاست، به خاطر مامور یتشه.
دانلود رمان قصه دلدادگی از پریسا اسدی
خلاصه کتاب
چمدانم رو توی دستم گرفتم و به سنگینیش توجه‌ای نکردم … از ترمینال تا اینجا با فکرای جور واجوری که توی سرم بود دست و پنجه نرم کردم ، آخه چرا من؟ مگه نمی‌شد من رو هم با خودشون ببرن؟! می‌دونم توی زندگی خواهرم اضافی بودم ، اون بیچاره چه گناهی کرده بود که باید من بی‌پناه رو توی خونه‌اش نگه می‌داشت؟ خودش هم ناراحت بود که من نمی‌تونم باهاشون برم.
دانلود رمان بی پروایی از شهلا خودی زاده
خلاصه کتاب
دسته چرمی ساکم را محکم تر میان انگشتانم چلاندم و با نیشی باز از مینی بوس درب و داغون روستا پیدا شدم … برگشته بودم … درست به جایی که اصلیتم متعلق به ان جا بود … نفسی عمیق کشیدم و هوای پاک روستا را به مشامم کشیدم … چه حس خوبی بود .. و فراتر از عالی … از همان جا هم می شد تمام باغ های سر سبز و درختان سر به فلک کشیده را که پای کوه قرار داشتند دید
ورود کاربران

لیست مترجمین
Translation - List
درباره سایت
دانلود کتاب رمان های جدید ایرانی و خارجی
آخرین نظرات
  • حدیثخیلی قشنگ بود موضوع خاصی داره ولی واقعا داستانش زیباست...
  • Pariiiسلام. از پارت ۲۰۱ رمان برزخ سرد میشه تا حدود ۱۰۰ پارت نیست. بعد از پارت ۳۰۱ دوبا...
  • adminسلام از بخش تماس با ما به آیدی نوشته شده پیام بدین...
  • samiehسلام من مبلغ رو پرداخت کردم و کسر شد ولی دانلود نمیشه؟!...
  • adminلطفا به آیدی نوشته شده در صفحه تماس با ما پیام بدید...
  • نصیریمن فایلو خریداری کردم ولی لینک مشکل داره...
  • ناشناسعالیییییی...
  • بهارخیلی رمان قشنگیه حیف که رمان دیگه ای از این نویسنده پیدا نکردم...
  • ناشناسخیلی مزخرف بود خانم یه ذره با حوصله ،یه ذره دقیق این چیه آخر نتونستم سنون بفهمم...
  • نگیناسم جلد دوم چیه؟...
ابر برچسب ها
شبکه های اجتماعی
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " نایس رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد! - پشتیبانی وبسایت گروه فریا
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.