نایس رمان

دانلود رمان جدید

دانلود رمان ثمره انتظار
خلاصه کتاب
لابه‌لای چشامو آروم باز می‌کنم. به دور و برم نگاه می‌کنم. همه جا به رنگ سفید. اینجا بیمارستانه؟!! خودم جواب خودمو میدم. آره دیگه، پس کجاست؟ به بدنم نگاه می‌کنم. چه دردی هم می‌کنه. پای چپم از نوک انگشت‌هام تا زانو، توی گچ، دست راستمم گچ گرفته. وای چه مصیبتی! سفرمون کوفتمون شد با این تصادف لعنتی. پس مامان، بابا و آبجی کجان؟ خیلی نگران شدم. من که این‌جوری هستم و وضعیتم اینه، پس اونا حالشون چطوره؟ پرستار اومد تا سِرممو عوض کنه. کارش که تموم شد، دستشو گرفتم و گفتم: خانم پرستار، تو رو خدا بهم بگو خانوادم حالشون چطوره؟ سرش رو به نشونه تأسف پایین انداخت و بدون اینکه جوابمو بده، رفت.
دانلود رمان آرزویم کن
خلاصه کتاب
آیسو یک اسمِ ترکی هست که معنیش به فارسی میشه(ماه و آب) “آیسو دختری مغرور که در اروپا به دنیل آمده و بعد از سالها به همراهِ پدرومادرش به ایران برمیگرده و تویِ باغِ بابابزرگش با دوستِ عمویش آشنا میشه که همین آشنایی باعثِ تغیرِ زندگی‌اش میشه و… عشق!عشقی آغشته به غرور! دختری ۱۸ساله و پسری ۳۰ ساله،حکمِ اصلیه داستانِ ماست…آیا این عشق به سرانجام میرسد یا نه؟! امیدوارم از خوندشِ لذت ببرید.

این رمان پیش از این بصورت فروشی ارائه شده بود که بعد از درخواست نوینسده هم اکنون میتوانید رایگان بصورت کامل دانلود فرمائید . حتما نظراتتون رو با ما در میان بزارید

دانلود رمان به جنونم کشاندند از مهسا رمضانی و دل آرا دشت بهشت
خلاصه کتاب
صدای خنده هایش تمام سالن را پر کرده بود… از همان خنده ها که وادارت می کرد تو هم بخندی! تکرار پشت سر هم حرف «ق» آن هم از عمق گلو! شاید مضحک ولی به شدت تحریک کننده! تحریک کننده به خندیدن متقابل! تنها نقطه ای از او که شاید هنوز در من تاثیر می گذاشت… هنوز حضورمان را حس نکرده بودند… خودم را لعنت کردم که چرا زنگ نزدم و کلید انداختم! اگر زودتر خبردار می شدند. حداقل جلویم نقش بازی می کردند که خوشحالن! شاید هم خوشحال نبودند اما در هر حال… عکس العمل بهتری داشتند! – سلام. با شنیدن صدای ماریا از کنار گوشم ابروهایم در هم گره خورد… مگر از او نخواسته بودم حرفی نزند؟! نه تا وقتی که اجازه ندادم. این دختر واقعا می خواست گوشش را بپیچانم! همه سرها به سمتمان چرخید… لعنتی! کاش حداقل خودم را آماده کرده بودم و این طور شوک زده به بقیه نگاه نمی کردم! تنها کاری که انجام دادم فشردن دست ماریا و در آوردن صدای ضعیف «آخ»ش بود. – وای ببین کی اینجاست!! بالاخره به خندیدنش پایان داد! پیراهن یاسی رنگی که بلندی اش تا زانوهایش بود، دیگر جذاب نشانش نمی داد! با دیدن چهره اش ناخودآگاه دهانم نیمه باز ماند! قبل از اینکه از شوک صورت شکسته شده اش بیرون بیایم خودش را به من رساند و با ذوق کاملاً مصنوعی به رویم لبخند زد: – خدایا باورم نمیشه… رهام!!
دانلود رمان عشق از نوع ممنوع از فاطمه رنجبر
خلاصه کتاب
قصه ی دختری که تو یه خانواده چهارنفره زندگی می کنه، دو خواهرن که کاملاً متفاوتن اتفاق هایی تو زندگیه خواهر بزرگ تر میفته که خودشم غافلگیر می کنه براش قابل هضم نیست اتفاقی که باعث میشه حتی از خانواده ای که عاشقشونه هم دست بکشه .. مقدمه: برای عاشق شدن یک قلب کافی ست.نه قلبی که مهمانخانه باشد تا آدم ها چند روزی بمانند بعد قصد رفتن کنند،قلبی از جنس مهربانی،لطافت،عشق،قلبی از جنس دخترک قصه ما .. قلب مانند آینه است وقتی بشکند هزار تکه می شود، حتی اگر بهم بچسبانی درست شدنی نیست ..
دانلود رمان ارث بابابزرگ از دل آرا دشت بهشت
خلاصه کتاب
داستان در مورد دختریه که ارث پدر بزرگش بهش می رسه اگر به شرط هایی که براش گذاشته شده عمل کنه … پایان خوشیک ساعته دارم صدات میکنم .پیر مرد با اون حالش اونقدر صدات کرد خفه شد .اینقدر ورزش کردی نمردی؟با چشمای گرد شده نگاهش می کردم، خودش متوجه تعجبم شد و ادامه دادپاشو ! برو ببین آقاجون چیکارت داره
دانلود رمان قصیده ی دل از الف
خلاصه کتاب
قصیده دختریه که طی یکسری حوادث که در گذشته اش رخ داده دیدش به زندگی و آدمهاش عوض شده و دیر اعتماد میکنه توی کار فردی منضبط و موفقه و توی خانواده شخصی قابل اعتماد در آستانه سی سالگیه و کم کم وارد مسیری از زندگیش میشه که حس میکنه برای ادامه، نیاز به یک همراه داره این میون یک اتفاق باعث میشه با احساساتی که قبلا ازش فرار میکرده دوباره روبرو بشه قصیده بین دو حس خواستن و نخواستن گیر کرده عشق رو طلب میکنه و پس میزنه… این داستان جدال افکار عقیده است
دانلود رمان کوری از ژوزه ساراماگو
خلاصه کتاب
عابرانی که در انتظار روشن شدن چراغ عبور، کنار خط‌کشی جمع شده بودند، راننده اتومبیل را دیدند که از پشت شیشه دست تکان می‌دهد. اتومبیل‌های پشت‌سر، بی‌وقفه بوق می‌زدند. تعدادی از رانندگان از اتومبیل خود پیاده شدند تا اتومبیل از کارافتاده را به کناری بکشند و راه را بگشایند. خشمگین، مشت بر شیشه می‌کوبیدند. راننده اتومبیل، سر به طرف آن‌ها بر‌گرداند، نخست به یک‌سو و سپس به سوی دیگر نگریست. از حرکت لبان او به نظر می‌رسید عبارتی را با فریاد تکرار می‌کند. این عبارت، نه از یک واژه، که از سه واژه تشکیل می‌شد. فردی در را ‌گشود و همه ‌شنیدند که راننده گفت: من کور شده‌ام! کسی این سخن را باور نکرد. با یک نگاه آشکار بود که چشمان مرد کاملا سالم و عنبیه آن صاف و شفاف است. سفیدی مردمک چشم او همچون چینی بود. چشمان بیرون‌زده، صورت چروکیده و ابروان تابدار مرد نشان می‌داد که بسیار نگران است. با حرکتی سریع، مشت‌های گره‌کرده خود را در مقابل چشم آورد شاید بتواند آخرین تصویری را که پیش از آن رویداد دیده است، در ذهن نگه‌دارد. چراغ چهارراه قرمز شد. مردم به راننده کمک کردند از اتومبیل پیاده شود. مرد نومیدانه تکرار کرد: من کور شده‌ام! من کور شده‌ام!
دانلود رمان جیب بر خیابان جنوبی
خلاصه کتاب
راجب دختری به اسم پرینازه که توی بچگی اتفاقاتی میوفته و خانواده شون از هم میپاشه و مقصر تمام اتفاقات کینه ی کهنه و بزرگی هست که سامان اذر از بچگی توی دلش بزرگ میکنه و باعث میشه پریناز به راه های نادرست کشیده بشه توی همین بین وقتی که غرق تو منجلاب گناهه کسی رو میبینه که زندگیش رو تغییر میده سختی داره جدایی داره اما پایانش عشقی خالص و قشنگه کاله پشمی مشکیمو جلوتر کشیدم جوری که ابروهای حناییم زیر کاله گم شد لبه های کاپشن رنگ و رو رفته ی کرمی مو جلوتر کشیدم گوشه ی بازار شلوغ ایستادم انگشت اشاره مو کشیدم زیر بینیم با گوشه ی چشمام همه جارو زیر نظر گرفتم یه خانوم مسن با چادر خب این چادر داره مسن هم هست گناه داره چشم چرخوندم و رسید به یه پیر مرد که از صد قدمی معلوم بود از من نیازمند تره پوفی کردمو چشمم خورد به پسر جوونی با
ورود کاربران

لیست مترجمین
Translation - List
درباره سایت
دانلود کتاب رمان های جدید ایرانی و خارجی
آخرین نظرات
  • حدیثخیلی قشنگ بود موضوع خاصی داره ولی واقعا داستانش زیباست...
  • Pariiiسلام. از پارت ۲۰۱ رمان برزخ سرد میشه تا حدود ۱۰۰ پارت نیست. بعد از پارت ۳۰۱ دوبا...
  • adminسلام از بخش تماس با ما به آیدی نوشته شده پیام بدین...
  • samiehسلام من مبلغ رو پرداخت کردم و کسر شد ولی دانلود نمیشه؟!...
  • adminلطفا به آیدی نوشته شده در صفحه تماس با ما پیام بدید...
  • نصیریمن فایلو خریداری کردم ولی لینک مشکل داره...
  • ناشناسعالیییییی...
  • بهارخیلی رمان قشنگیه حیف که رمان دیگه ای از این نویسنده پیدا نکردم...
  • ناشناسخیلی مزخرف بود خانم یه ذره با حوصله ،یه ذره دقیق این چیه آخر نتونستم سنون بفهمم...
  • نگیناسم جلد دوم چیه؟...
ابر برچسب ها
شبکه های اجتماعی
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " نایس رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد! - پشتیبانی وبسایت گروه فریا
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.