خلاصه کتاب
وزی مهدی داشت سفینهش رو درست میکرد. دوستاش اومدن خونهش و بهش برای درست کردن سفینه کمک کردن. اونا بهش گفتن حالا که سفینه درست شد، ما رو به یه سیاره ببر. مهدی پرسید: «کدوم سیاره؟» گفتن: «مریخ» اونا سمت مریخ حرکت کردن اما یکی از دوستان مهدی دکمه پرواز با سرعت نور رو زد. اونا بعد از دوازده ساعت سفر با سرعت نور به یه سیاره عجیب رسیدن که…!
https://niceroman.ir/?p=3661
لینک کوتاه مطلب: